وبلاگ پر ازمطلب

ساخت وبلاگ

میز دو نفره را اشغال میکنی…یک صندلی خالی می ماند…
دو فنجان چای سفارش می دهی
یک فنجان کنار دستت…دست نخورده باقی می ماند…
تمام کوچه های شهر را قدم می زنی….قد یک نفر
بین خودت و دیوار فاصله میگذاری …
آدم با یک سیب هوایی شد
من با این جاهای خالی ، نشوم ؟

وبلاگ پر ازمطلب...
ما را در سایت وبلاگ پر ازمطلب دنبال می کنید

برچسب : یک صندلی خالی می ماند!, نویسنده : امیر uncelamir بازدید : 415 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1392 ساعت: 18:52

خدایا من اگر بد کنم تورا بنده دیگر بسیار است
تو اگر با من مدارا نکنی مرا خدایی دیگر کجاست…؟!
وبلاگ پر ازمطلب...
ما را در سایت وبلاگ پر ازمطلب دنبال می کنید

برچسب : خدایا من اگر بد کنم…, نویسنده : امیر uncelamir بازدید : 404 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1392 ساعت: 18:48

مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟»
پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌
سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌ احمق،‌راهی که به پایتخت می رود کدامست؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد.
مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:‌برای چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد:اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود.
مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟
نابینا پاسخ داد: «‌رفتار آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد. او باید با سختی و مشکلات فراوان زندگی کرده باشد.»

وبلاگ پر ازمطلب...
ما را در سایت وبلاگ پر ازمطلب دنبال می کنید

برچسب : داستان, نویسنده : امیر uncelamir بازدید : 362 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1392 ساعت: 18:48

اگر دلت گرفت سکوت کن !
این روز ها هیچکس معنای دلتنگی را نمی فهمد …

وبلاگ پر ازمطلب...
ما را در سایت وبلاگ پر ازمطلب دنبال می کنید

برچسب : دلتنگی,عاشقانه, نویسنده : امیر uncelamir بازدید : 372 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1392 ساعت: 18:45

نامی‌ نداشت.نامش‌ تنها انسان‌ بود؛

و تنها دارایی‌اش‌ تنهایی. گفت: تنهایی‌ام‌ را به‌ بهای‌ عشق‌ می‌فروشم. کیست‌ که‌ از من‌ قدری‌ تنهایی‌ بخرد؟
هیچ‌کس‌ پاسخ‌ نداد.گفت: تنهایی‌ام‌ پر از رمز و راز است، رمزهایی‌ از بهشت، رازهایی‌ از خدا.
با من‌ گفت‌و گو کنید تا از حیرت‌ برایتان‌ بگویم… هیچ‌کس‌ با او گفت‌وگو نکرد.و او میان‌ این‌ همه‌ تن، تنها فانوس‌ کوچکش‌ را برداشت‌ و به‌ غارش‌ رفت.
غاری‌ در حوالی‌ دل. می‌دانست‌ آنجا همیشه‌ کسی‌ هست. کسی‌ که‌ تنهایی‌ می‌خرد و عشق‌ می‌بخشد.
او به‌ غارش‌ رفت‌ و ما فراموشش‌ کردیم‌ و نمی‌دانیم‌ که‌ چه‌ مدت‌ آنجا بود.سیصد سال‌ و نُه‌ سال‌ بر آن‌ افزون؟ یا نه، کمی‌ بیش‌ و کمی‌ کم.
او به‌ غارش‌ رفت‌ و ما نمی‌دانیم‌ که‌ چه‌ کرد و چه‌ گفت‌ و چه‌ شنید؛ و نمی‌دانیم‌ آیا در غار خوابیده‌ بود یا نه؟
اما از غار که‌ بیرون‌ آمد بیدار بود، آن‌قدر بیدار که‌ خواب‌آلودگی‌ ما برملا شد. چشم‌هایش‌ دو خورشید بود، تابناک‌ و روشن؛ که‌ ظلمت‌ ما را می‌درید.
از غار که‌ بیرون‌ آمد هنوز همان‌ بود با تنی‌ نحیف‌ و رنجور. اما نمی‌دانم‌ سنگینی‌اش‌ را از کجا آورده‌ بود،
که‌ گمان‌ می‌کردیم‌ زمین‌ تاب‌ وقارش‌ را نمی‌آورد و زیر پاهای‌ رنجورش‌ درهم‌ خواهد شکست.از غار که‌ بیرون‌ آمد، باشکوه‌ بود.
شگفت‌ و دشوار و دوست‌ داشتنی. اما دیگر سخن‌ نگفت. انگار لبانش‌ را دوخته‌ بودند، انگار دریا دریا سکوت‌ نوشیده‌ بود.
و این‌ بار ما بودیم‌ که‌ به‌ دنبالش‌ می‌دویدیم‌ برای‌ جرعه‌ای‌ نور، برای‌ قطره‌ای‌ حیرت. و او بی‌آن‌ که‌ چیزی‌ بگوید، می‌بخشید؛ بی‌آن‌ که‌ چیزی‌ بخواهد.
او نامی‌ نداشت، نامش‌ تنها انسان‌ بود و تنها دارایی‌اش، تنهایی

وبلاگ پر ازمطلب...
ما را در سایت وبلاگ پر ازمطلب دنبال می کنید

برچسب : داستان, نویسنده : امیر uncelamir بازدید : 380 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1392 ساعت: 18:44

دلــــم بالــکنــــــی مــــــی خواهـَــد رو به شَهـــر… و کَمـــــــی بـاد خنکــــ و تاریکـــــی … یکــــ فنجان بــزرگ قـَهوه … یک جــُـرعه تــو … یکــــ جـُرعـــه من … و سـکوتـــــــــی که در آن دو نگـــاه گـــره…

وبلاگ پر ازمطلب...
ما را در سایت وبلاگ پر ازمطلب دنبال می کنید

برچسب : دلتنگی,عاشقانه, نویسنده : امیر uncelamir بازدید : 326 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1392 ساعت: 18:40

تورا به خاطر همه کسانی که نشناخته ام دوست میدارم تورا به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست میدارم برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای خاطر…

وبلاگ پر ازمطلب...
ما را در سایت وبلاگ پر ازمطلب دنبال می کنید

برچسب : عاشقانه, نویسنده : امیر uncelamir بازدید : 465 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1392 ساعت: 18:38